05:58|سه شنبه, مهر 17 ,1403
تاریخ انتشار: 21 شهریور 1400 - 13:03
کد خبر: 16926
به مناسبت روز سینما:

روز سینما روز دغدغه ها و زخم هاست

روز سینما روز پاسداشت تمام درد هایی است که از ناتوانی انسان در بیان به پناه تصویر در می آیند. روز بزرگداشت هنری است که مدرنیته آن را برای جامعه به ارمغان آورد تا مرهمی باشد بر درد ها و زخم هایی که فقط تصویر می تواند از پس عمق آن حرف بزند.
روز سینما روز دغدغه ها و زخم هاست

سرویس فرهنگی باریش نیوز، امروز روز دغدغه های خفه شده است. روز دنیای آرزوهایی که فقط سینما از پس تصویر کشیدن آن برمی آید؛ روز فرجام ها و نافرجام ها؛ روز اشک ها و خنده ها؛ روز تمام بودن ها و نبودن ها. روز کابوس ها و رویاهایی که به روی پرده جان می گیرند و قدم در دنیای ما می گذارند. امروز روز سینماست! 

سکوت قبل از اکران فیلم را به خاطر دارید؟ امروز روز سینمایی است که محکوم به سکوت است. سینمایی که ماسک بر دهانه خروجی پروژکتور ها گذاشته و جز سیاهی برایمان چیزی روی پرده خود ندارد. شاید بتوان گفت کرونا بر پیکره سینمای کشور سایه افکنده و او و عاشقانش را عزلت نشین کرده است. 

برای عاشقان سینما امروز به سیاهی همان پرده ای است که دیگر بچه های آسمان در آن به مسابقه دو نمی پردازند و اشک نمی ریزند برای کفش های پاره خواهرشان؛ همان پرده ای که دیگر نمی جوشد و الی داستان ما را در خود نمی بلعد؛ در این پرده ها دیگر قیصر سینه چاک نمی کند برای واژه ناموس ! راستش را بخواهید دیگر این سینما به هیچ دردی نمی خورد. 

سینمایی که پناه بود امروز خود پناهگاه می گردد، سینمایی که درمان بود پی مرهم می گردد برای زخم هایی که راه نفسش را بندآورده است. سینمای امروز در سیاهی سالن هایش خفته و آرام گرفته. امروز به روز مرگ جوانکی می ماند که روز تولدش اورا به خاک می سپارند، همین قدر تلخ و غم انگیز!

در تمام این سیاهی ها سینما تمام قد ایستاد. همانند سروی که به ماندن و ایستادن معروف است. سینما، این هنر هفتم، درمیان دیگر هنرها قد علم کرد و گفت که من هستم! در مقابل مهر سکوتی که کرونا بر دهان تمام هنرهای هفتگانه زد، سینما کم نیاورد. دو سال آزگار جنگید و دم نزد ولی تمام در پاسخ تمام آن ایستادن ها دیگر برای ایستادن جانی در تن ندارد. تعطیلی های پی در پی هر بار زخمی بر تنش زد و او سکوت کرد. به انتظار تماشاگرانی نشست که قوه حرکت در جانش بودند ولی کسی نیامد تا زخم هایش را بعد از تمام تعطیلی ها مرهم بزند. سینما بی پناه ماند و به مردابی ماند که زلالی آبش ارزانی گل و لای شد. 

به پاسداشت تمام بودن ها بیایید به بالینش بنشینیم؛ از دردهایش بشنویم، از غصه هایش، از گلایه هایش، از نبودن هایمان! راستش سینما تنهاست؛ خیلی تنهاست!

فائزه اکبرنژاد

نظر دهید

لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید