طعم تلخ گرانی شب عید و جیبهای خالی مردم
به گزارش سرویس اقتصادی باریشنیوز؛ سالهای گذشته، با فرارسیدن نوروز تب و تاب خرید برای شب عید در میان مردم به اوج خود میرسید تا جایی که در کوچه و خیابان، جای برای سوزن انداختن پیدا نمیشد ولی نوروز 98 به شکل دیگری در حال رقم خوردن است دیگر از آن شور و اشتیاق برای فرارسیدن نوروز خبری در خانوادههای ایرانی نیست. بسیاری از خانوادهها به سبب گرانی سر در گریبان اندوه فروبردهاند و تنها در این اندیشه هستند که چگونه مایحتاج کودکان خود را برآورده سازند زیرا برخلاف بزرگترها، کودکان هیچ درکی از گرانی ندارند و خرید کیف و کفش شب عید برایشان لذتبخش است.
خیابانهای شهر ارومیه و بازار قدیم این شهر تا همین چند صباح گذشته مملو از مردمی بود که برای خرید به بازار مراجعه میکردند ولی افزایش دو و حتی سه برابری قیمتها در ماههای اخیر شوک عجیبی را به مردم وارد ساخته است. در کنار عجز مردم از خرید مایحتاج عیدانه برای خود و خانوادههایشان، فروشندگان نیز حال و روز خوبی ندارند زیرا تصور میکردند حداقل نزدیک عید بتوانند فروش اندکی داشته باشند و با آن ضرر ماههای گذشته را جبران کنند ولی گویا این خیال باطل به حقیقت نپیوسته است و ناتوانی مردم و خالی بودن جیبهایشان سبب شده فروشندگان و تولیدکنندگان در میان انبوهی از مشکلات غوطهور شوند و عید نوروز به جای آنکه کام مردم را شیرین کند چنان زهری است که هر ثانیه در وجودشان،آتشی از غم را شعلهور میکند.
قیمتهای بالا؛ کیفیت پایین
یکی از شهروندان ارومیه که به بازار آمده، از کیفیت پایین کالاها گلایهمند است و میگوید: قیمت بعضی کالاها شاید در مقایسه با سایر بخشها تا حدودی مناسب باشد، اما کیفیت کالاها خیلی پایین است.
وی گفت: متاسفانه با توجه به گرانی و بالا بودن قیمتها نتوانستهام خریدم را تکمیل کنم. افزایش قیمتها و از طرفی کیفیت پایین کالاها باعث شده تا از خرید دلسرد شوم.
وی افزود: افزایش قیمت انواع کالاهای ضروری، قدرت خرید مردم را کاهش داده و سودجویان نیز در سایه کمرنگ نظارت مسئولان نرخهایی ارائه میکنند که با بودجه مردم همخوانی ندارد
وی میگوید: مردم آن قدر نیازها و خریدهای مهم تر و جدیتری دارند که با این وضع درآمدها و بالا بودن قیمتها نوبت به خرید آجیل نمیرسد.
فروشی ندارم و چکهایم در حال برگشتخوردن است
یکی از صاحبان مغازه روسری فروشی ارومیه با ابراز گلایمندی از وضعیت فروش خود میگوید: تصور میکردم با نزدیک شدن به سال نو، بازار فروش خوبی داشته باشم، به همین جهت با چک اقدام به خرید اقلامی جهت فروش در شب عید کردم.
وی افزود: متاسفانه برخلاف تصوراتم، بازار وضعیت خوبی ندارد و مردم نیز توان خرید ندارند لذا فروش خوبی نداشتهام و در آستانه ورشکستگی هستم.
رضا ترابی میگوید: امسال عید نداریم و کام من و خانوادهام وبسیاری دیگر از بازاریان تلخ است.
نبود تناسب بین درآمدها و هزینهها
یکی دیگر از شهروندان میگوید: این روزها ذوق و شوق خرید و بازارگردی هم از بین رفته و با دیدن قیمتها و نگاه به کیف پول، در نهایت دست خالی باید به خانه برگشت.
رضا عیسیزاده میافزاید: قبلا با انگیزه تنوع و تغییر روحیه و خلاص شدن از تکرار و یکنواختی به بازار میآمدم، اما حالا اگر برای انجام کار مهمی هم از حوالی بازار میگذرم، افزایش روزانه قیمتها هوش از سرم میپراند.
این شهروند ادامه میدهد: اقوام و دوستان همه سفارش میکنند اگر خرید دارید، تا قیمتها بالاتر نرفته، به بازار بروید و خرید کنید. انگار این گرانیها و رشد هر روزه آن عادی شده که همه این حرف را میزنند.
وی می گوید: بحث این است که زمانهای شده که دیگر دخل و خرجمان اصلا همخوانی ندارند
انتقاد از بالا بودن قیمتها
یک شهروند دیگر که همراه با فرزندش به بازار آمده، ضمن انتقاد از بالا بودن قیمتها به خبرنگار ما میگوید: متاسفانه شرایط به گونهای است که هنوز نتوانسته ام لباس با قیمت مناسب برای فرزندم بخرم.
حسین انتظاری گفت: متاسفانه شرایط اقتصادی باعث شده تا زمینه برای افراد سودجو به خصوص در آستانه شب عید فراهم شود. آنها قیمتها را افزایش دادهاند و کالاهای بی کیفیتی را به فروش میرسانند.
دیگر شهروند میگوید: برای این که در آستانه عید شرمنده خانواده نشوم، تمام پس انداز خود را خرج خریدهای نوروزی کرده ام. البته با این وجود باز برای تامین بسیاری از کالاهای اساسی فرزندانم با مشکل مواجهم.
وی گفت: امیدوارم سال جدید قیمتها بیشتر کنترل بشود تا فشار اقتصادی کمتری روی دوش افراد کم درآمد باشد. ما از دولت میخواهیم که فکری اساسی به حال این قشر کند.
خانمی که به همراه دخترش در بازار آجیلفروشها قدم میزند، گفت: راستش من برای خرید نیامدم، فقط آمدم سری بزنم و قیمتها را بررسی کنم تا بتوانم تصمیم بگیرم. همهچیز خیلی گران است و شاید خرید نکنم. هرجا که میرویم قیمتها همین است و هیچ تعریفی ندارد. معمولیترین آجیلی که این جا وجود دارد، کیلویی 70 هزار تومان است. حساب کنید یک خانواده چندنفره، برای دوهفته تعطیلات و پذیرایی از تعداد زیادی مهمان، فقط برای آجیلِ متوسط، چقدر باید هزینه کند؟»
فروشنده یکی دیگر از آجیل فروشیها که جوانی بیست و چند ساله است، میگوید: «این 100هزارتومان، تمام فروش من است از امروز صبح تا الان که 7شب است. تا به حال به این وضع نیفتاده بودم. هر کجای شهر بگردید، آجیل را کیلویی 40هزار تومان به شما نمیدهند اما من میدهم، باز هم هیچ کس نمیخرد. مردم ندارند، نمیتوانند، چطور باید بگوییم تا توسط مسئولان شنیده شود؟»
روزهای آخر سال که میشود همه چیز روی دور تند حرکت میکند، آنقدر که گاهی فکر میکنی قرار است دنیا تمام شود اما حال خوبِ دیدن اینها وقتی خراب میشود چشمتان به قیمتها میافتد؛ قیمتهایی که ناهمخوانی آن با حقوق و پاداش آخر سال قابل چشم پوشی نیست.
قیمت های سرسام آور محصولات و ملزومات در دریای فراوانی رو موج گرانی حرکت می کند و مصرف کنندگان با خرید حداقل کالاهای اساسی این گرانی را جدای تورمی که وجود دارد، حس می کنند.
نظر دهید