08:37|جمعه, فروردین 10 ,1403
تاریخ انتشار: 01 آبان 1400 - 13:20
کد خبر: 17111
یادداشت:

مزه تلخ زندگی زیر زبان کودکان کار / چرا این تلخی پایان نمی یابد؟

چه بگوییم؟ چه بگوییم که هر چه گفتیم نه شنیده شد و نه دیده شد ، شاید هم نخواستند که بشنوند و ببینند که چه مظلومانی در کوچه و خیابان های کلانشهر ارومیه در حال زندگی کردن هستند، یا شاید هم بهتر است بگوییم که تلاش می کنند به جای زندگی کردن فقط زنده بمانند. کودکانی که هیچ گناه و تقصیری ندارند ، اما باید کودکی نکرده بزرگ شوند ، آن هم در محیطی که نه از بهداشت خبری است نه از تربیت و احترام.، فقط با کتک، توهین و آزار ، گرسنگی و بی خوابی بزرگ می شوند.
مزه تلخ زندگی زیر زبان کودکان کار / چرا این تلخی پایان نمی یابد؟

سرویس اجتماعی باریش نیوز، تا به حال بارها و بارها گفتیم و نوشتیم تا مسئولان مربوطه که گوش ها و چشمهای خود را گرفته اند و هیچ توجهی نمی کنند ،تلنگری خورده و بدانند که کودکان کار قشر نیستند، شغل نیستند و نباید باشند ، بدانند که باید به آن ها رسیدگی شود تا این معضل خاتمه یابد. اما با این شرایط اقتصادی که مسئولان در جامعه به وجود آورده اند روز به روز این کودکان افزایش یافته و زندگی برایشان دشوار تراز قبل می شود.


معضل کودکان کار در کلانشهر ارومیه تبدیل به بحرانی جدی شده است که همین کار مزید بر علت پدید آمدن آسیب های اجتماعی فراوانی از جمله بزهکاری و فروش مواد مخدر و درگیری به اعتیاد کودکان شده و اگر باز هم بخواهند همچنان بی توجهی کنند دیگر جای جبرانی برای این معضل باقی نمی ماند و باید این بحران را در شهرمان بپذیریم و تمامی عواقبش را نیز برای خود بقبولانیم.


با شیوع بیماری کرونا و تشدید آن ، بیشترین کسانی که با این بیماری درگیر می باشند ، کودکان کاری است که در محیط آلوده پرورش می یابند و در خیابان های کثیف و آلوده بدون هیچ گونه رعایتی زندگی می کنند و این کار بر افزایش همه گیری و انتقال بیماری در جامعه نیز بسیار تاثیر گذار می باشد.


کودکانی که طعم تلخ نداری و حتی نگاه های ترحم انگیز مردم را به جان خریده و برای سیر کردن شکم خود و خانوادیشان و یا حتی برای کتک نخوردن از صاحب کارشان سخت مشغول کار می شوند، کودکانی که پر از حسرت کودکی و کمبود محبت پدر و مادر و آرزوهای محال برای بازی کردن و درس خواندن هستند واگر چند دقیقه پای حرف دلشان بنشینید، میبینید که آرزوی همه آنها رسیدن به شغل پزشکی و معلمی و خلبان و ... است.

آرزو های مرده ، پاسخگوی این آرزوهای دست نیافتنی و کمبود های این کودکان چه کسی است؟پدر و مادر که یا از درد مواد تنهایشان گذاشته اند یا به علت شرایط اقتصادی جامعه مجبور به فروش کودکان خود شده اند؟ یا شاید هم جامعه که زیر پاهای خود کودکی تلخشان را له کرده است؟ بلکه مسئولان باید پاسخگو باشند که در این خیابان ها تردد می کنند ومی بینند و همچنان خود را به بی توجهی زده اند.


سوالی که در این میان پیش میاد این است که آیا جامعه ما قادر به پایان دادن بر این معضل چندین ساله نیست؟ آیا بودجه و امکانات کافی برای تامین یک زندگی برای این کودکان مظلوم و بی تقصیر نیست؟ مسئولان از کدام خیابان ها عبور می کنند که نمی بینند این ظلم حاکم بر کودکان را؟


انتظاری که می رود این است که با فراهم کردن مکانی مناسب و بهداشتی ، از این کودکان حمایت کنند و برنامه ریزی هایی برای تحصیل و آینده مبهم این کودکان تهیه کنند تا در آینده شاهد سامان بخشی بر این نابسامانی باشیم.


همه رزق و روزی این کودکان پشت چراغ قرمزها است که هجوم ببرند بر سر ماشین شهروندان تا شاید فقط چند خودرو پنجره هایشان را بر روی اشک و خواهش های این کودکان نبنند و چندرقازی نصیب دست های کوچک و کثیفشان شود.


یا باغ رضوانی که هر روز صدای دوییدن و خنده های تلخ این کودکان را شاهد می باشد که چگونه از خانواده درگذشتگان به دنبال لقمه ای نان می گردند و از روی سنگ قبر ها احسان و نذری ها را در آغوششان جمع می کنند تا بتوانند اندکی شکم های گرسنیشان را سیر کنند.


این کودکان باید در آغوش پر مهر و گرم خانواده پرورش یابند و آینده مملکت را بسازند، اما در چهار راه ها گل و فال و آدامس می فروشند و اسپند دود می کنند و با آن تن بی جان و نحیفشان ساعت ها در گرما و سرما و نور خورشید و برف فراوان کار می کنند و هیچ دست نوازشی نیز بر سر آن ها کشیده نمی شود.


آسیب های اجتماعی از جمله دزدی و اعتیاد و بزهکاری و... که گریبان گیر جامعه می باشد حاصل این کودکان کاری است که به جای تحصیل و پرورش در مدرسه و محیط آموزشی، پشت چراغ قرمز ها یاد گرفته اند حق خودشان را از این زندگی بگیرند . باید گفت که با شرایطی و محیطی که این کودکان بزرگ شده اند، همچنان باید منتظر بحران های اجتماعی شدید و جبران ناپذیری باشیم.

دیگر بیشتر از این جایز نمی باشد که بگوییم، زیرا بی توجهی به این کودکان بیماری مسری است که گریبان تمامی مسئولان و همچنین مردم را گرفته است و آنطور که مشاهده می کنیم هیچ راه درمانی نیز برای این بیماری وجود ندارد، اما باز هم روی سخن با مسئولان مربوطه است که اندکی به فکر سامان دادن بر این بحران باشند و در خاتمه دادن به این ظلم آشکار قدم مفیدی بردارند و اندکی نیز به کودکان خودمان توجه کنند.



شهرزادجمالی

نظر دهید

لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید